ليليانليليان، تا این لحظه: 11 سال و 6 روز سن داره

شاهزاده مامان و بابا

کم کم یاد خواهی گرفت

1391/10/3 17:43
نویسنده : آرش
263 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم، 

امروز داشتم توی اینترنت گشت میزدم اتفاقی این شعر رو خوندم از خورخه لوئيس بورخس. جالب بود گفتم برای تو هم بزارم:

کم کم یاد خواهی گرفت

تفاوت ظریف میان نگه داشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را

اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر

و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند

و هدیه‌ها، معنی عهد و پیمان نمی‌دهند.

 

کم کم یاد میگیری

که حتی نور خورشید هم می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری

باید باغ ِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه

منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.

یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی

که محکم باشی پای هر خداحافظی

یاد می‌گیری که خیلی می‌ارزی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامی
4 دی 91 10:19
پی بردم که وجود داری : بسان قطره ای از زندگی که از هیچ جاری باشد . با چشم باز، در ظلمت محض دراز کشیده بودم که ناگهان در دل تاریکی، جرقه ای از آگاهی و اطمینان درخیش : آری، تو آنجا بودی . وجود داشتی . گویی تیری به قلبم خورده بود . و وقتی صدای نامرتب و پر هیاهوی ضربانش را باز شنیدم احساس کردم تا خرخره در گودال وحشتناکی از تردید و وحشت فرو رفته ام .سعی کن بفهمی ... من از دیگران نمی ترسم . با دیگران کاری ندارم . از درد هم نمی ترسم . ترس من از توست . از تو که سرنوشت، وجودت را از هیچ بود و به جدار بطن من چسباند . هر چند همیشه انتظارت را کشیده ام، هیچگاه آمادگی پذیرایی از تو را نداشته ام و همیشه این سوال وحشتناک برایم مطرح بوده است : نکند دوست نداشته باشی به دنیا بیایی ؟ نکند نخواهی زاده شوی ؟ نکند روزی به سرم فریاد بکشی که : " چه کسی از تو خواسته بود مرا به دنیا بیاوری ؟ چرا مرا درست کردی؟ چرا ؟"
rasta
4 اسفند 91 20:41
سلام مامان بابای عزیز ..والا من که آخر سر نفهمیدم مامان این وب رو مینویسه یا بابا؟؟!! اما به هر حال خوش بحالت دخملی که ی همچین مامان بابایی داری ... راستش از این متن زیبا خیلی خوشم امد خیلی زیبا بود و روم کلی تاثیر گذشت ... دستتون دارد نکن مامان بابای گل ، ایشالا شهزادتون به سلامتی به این دنیا بیاد