ليليانليليان، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

شاهزاده مامان و بابا

فقط 5 روز ديگر

دختر بابایی، 5 روز بیشتر نمانده. نمیدانی چه حالی دارم. انگار خودم دوباره میخواهم متولد شوم.  نمیدانی چه خوشحالی غریبی در دلم جوانه زده. نمیدانی چه حس ناشناخته ای تمام وجود را گرفته. بیا که تمام ناتمام من با تو تمام می شود...
11 ارديبهشت 1392

فقط 6 روز ديگر

زندگی من، فقط و فقط 6 روز ديگر. همین و بس. دیگر ساعت ها و دقیقه ها برای شمردن کمند. در حال شمردن ثانیه ها هستیم برای آمدنت...  
11 ارديبهشت 1392

فقط 7 روز دیگر

دختر بابایی، یک هفته بیشتر نمونده دیگه. شاید برای تمام دنیا این هفته و این هفت روز هم مانند تمام هفته ها و هفت روزهای دیگر باشد اما این هفت روز برای ما مقدس است چون که به تو می رسیم. هفت روز مانده تا حالمان خوب خوب شود. هفت روز مانده و بس.
9 ارديبهشت 1392

فقط 8 روز دیگر

دخترم، هشت روز مانده. هشت روز خیلی کم هست خیلی کم. خیلی کم هست فاصله مان با خورشید. خیلی کم. هشت روز مانده تا خبر خوب تا خبر خیر:   من از همان اولِ بارانِ بی‌خبر،  جوری غريب دلم روشن بود  که سرانجام يکی از همين روزهای رهگذر  قاصدی خيس از دو ديده‌ی دريا می‌آيد  و صاف از سمتِ روسری‌های مانده بر بندِ رَخت  به جانبِ آفتابِ آسوده در خوابِ ابر اشاره خواهد کرد،  بايد برای ما - نبيرگانِ غمگين‌ترين ترانه‌ها -  خبرِ خيری آورده باشد ...  قاصدی خيس از دو ديده‌ی دريا  که شبی دور  چراغی از رديفِ روياها ربوده بود.  من از همان اولِ بارانِ بی‌خبر،&n...
8 ارديبهشت 1392

فقط 9 روز ديگر

دختر ناز بابا، فقط 9 روز دیگه مونده تا لمست کنم، ببویمت، ببوسمت، بشنومت و تماشایت کنم. مامانی دیگه حسابی سنگین شده و انقده تو دل مامانی بزرگ شدی که دیگه جا نداره حتی غذا بخوره  دیروز مامانی بهم میگه آرش جدیه ها... یه موجود دیگه قراره اضافه بشه به این خونه. منم خندیدم و به شوخی گفتم جدی؟ راست میگی؟ من نمیدونستم  این 9 روز باقی مانده رو هم مثل 9 ماه گذشته دختر خوبی باش و مامانی رو اذیت نکن وقتی به دنیا اومدی یه جایزه خوب پیش من داری    ...
7 ارديبهشت 1392

فقط 10 روز دیگر

دختر بابا، ده روز دیگه میپری توی بغلم. اگه انگشتای دو تا دستت را ببندی و هر روز یکیشون رو باز کنی وقتی همه انگشتات باز شدن منم دستامو باز میکنم و میپری توی بغلم      ...
6 ارديبهشت 1392

فقط 11 روز ديگر

دختر یکی یه دونه من، فقط 11 روز دیگر  امروز هم مثل همه پنجشنبه ها رفتیم پیش آقای دکتر و دوباره همه چکاپ ها انجام شد و همه چی هم خوب خوب بود. محض احتياط مامانت آزمایش دفع پروتئين هم داد که اونم منفی بود و دیگه کاملا خیال مامانت راحت شد. هیشکی نمیدونه چقدر انتظارت را میکشیم. فقط خودت میدونی و بس.  ...
5 ارديبهشت 1392