ديگر نخواهم زد نفس
شاهزاده من دیدمت. از نزدیک هم دیدمت. دستانت را دیدم. صورتت را دیدم. قلبت را دیدم. سر و گردنت را دیدم. حتی کف پاهایت را هم دیدم. یک لحظه هم از جلوی چشمانم کنار نمیروی. منگم فعلا. گنگ گنگم. نه نه راستش را بگویم مست مستم. بگذار کمی حالم سرجایش بیاید برایت خواهم نوشت. بگذار امشب مولانا به جای من حرف بزند: آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا ای عشق چون آتشکده در نقش و صورت آمده بر کاروان دل زده یک دم امان ده ...