آخرین روزهای سه ماهه اول
شاهزاده من دو روزی میشه که اشتهای مامانت زیاد شده و حسابی داره غذا میخوره. دیروز که عصر رسیدم خونه دیدم نصف هندونه رو خورده با یه عالمه کاهو. امروزم صبح عدسی خورده بود و ناهار جوجه کباب با آش رشته و عصر هم ماکارونی خورد با یه عالمه سالاد!! این نشون میده که سه ماهه اول در حال تمام شدنه. امروز 2 ماه و بیست و هشت روزه که توی دل مامانتی و فقط دو روز مونده تا وارد ماه چهارم بشی. کم کم بزرگتر میشی و شکم مادرت هم بزرگ میشه و همه متوجه حضور توی عزیز میشوند. حضوری که تمام زندگی من و مادرت را متحول کرده و بیشتر از این هم متحول خواهد کرد. این دگرگونی و تحول را جور دیگری دوست میدارم. مبهم هست ولی شیرین است. دلواپسی دارد ولی خوب است. ناشناخته است ولی...